نویسنده‌: زهرا قاسم‌نژاد

چکیده‌:
راغب اصفهانی پیش کسوت در تنظیم مفردات القرآن بود. او اولین پژوهشگر تنظیم واژگان قرآنی به روش معنی‌شناختی است، که علی رغم فقدان اصطلاحات و اسلوب‌های زبانشناسی جدید، به روش مفهوم و مصداق اثر قرآنی خود را تنظیم کرده است، به نظر می رسد پژوهشگران علوم قرآنی باید به این حقیقت آگاهی پیدا کنند، که تنها اثر قدیمی واژگان قرآنی در دنیای اسلام که منطبق با اصول علمی معنی‌شناختی است همین اثر است، بسبب آن است که این لغت نامه تخصصی با هیچیک از آثار لغوی و معاجم عربی تناسب نداشته و امروزه با وجود پیشرفت بسیار در زمینه‌های زبانشناسی تخصصی قرآن و علوم قرآنی هنوز کتابی از نظر ارزش علمی به پای این کتاب نمی رسد.
فرهنگ مفردات راغب به دلیل توضیح ریشه‌‌ی همه‌ی مفردات قرآن و به کاربردن آیاتی که به عنوان شاهد به کار رفته، سخت مورد توجه محققان در طول تاریخ بوده است. برای پیگیری واژگان معنی‌شناختی علاوه بر مفردات راغب، اثر نفیس دیگری که راغب در زمینه اخلاق و ادب دارد کتاب «الذریعة إلی مکارم الشریعة» می باشد این کتاب که با تصحیح استاد محقق علوم عربی آقای دکتر میرلوحی به طبع رسیده دست کم از نظر اخلاقی منحصر به فرد و از نظر زبانشناختی مؤید همان روشی است که در مفردات راغب به چشم می خورد. در کتاب المحاضرات نیز راغب سعی کرده است(در بخش‌های اخلاقی) همان روش الذریعة و مفردات را دنبال کند با این تفاوت که در المحاضرات تنها به بیان مصادیق اخلاقی (نه مفاهیم آنها) از اقوال دیگران بسنده کرده است.

کلید واژه‌ها: راغب اصفهانی، زبانشناختی، معنی‌شناختی، مفردات القرآن، محاضرات الادباء، الذریعة إلی مکارم الشریعة.

مقدمه: مهمترین آثار راغب اصفهانی در سه اثر نفیس و کم نظیر «مفردات القرآن» و «محاضرة الأدباء» و «الذریعة إلی مکارم الشریعة» خلاصه می‌شود. هر کدام از این سه اثر دارای ویژگی‌های متفاوت است. اما هر سه بنحوی می‌توانند در موضوعات اخلاقی یا مفردات اخلاقی مشترک باشند. منظور از مفردات اخلاقی همان واژگانی است که اگر با دید زبانشناختی مورد بررسی قرار گیرند، به یقین دارای نکات تازه ای هستند که تا کنون بکر و دست نخورده باقی مانده و به نظر می‌رسد در حوزه زبانشناسی و اخلاق کار تحقیقی درستی در متون دینی و علمی ما صورت نگرفته باشد. برای اینکه بتوانیم از متون دینی و علمی گذشته مان نتایج ثمر بخشی بگیریم و ره توشه ای را برای نسل جدید روانه کنیم راهی جز استفاده از تکنیک‌های جدید نداریم. یکی از این تکنیک‌ها بکار گرفتن معیارهای معنی‌شناختی است که شاخه ای صخیم و کهن از علم زبانشناسی می‌باشد. امروزه در علوم قرآنی باب جدیدی باز شده است که بنظر می‌رسد، بکار گیری آن موجب برکات زیادی است و می‌تواند تفسیر و تأویل قرآن را وارد مرحله تازه ای نماید. اگر ما از میراث ادبی گذشتمان با شیوه جدید زبانشناسی کمک بگیریم، هم فرهنگ خود را حفظ کرده ایم و هم در رشد و نمو قافله علم و فرهنگ شریک خواهیم بود. امروزه تفسیر متون مختلف علمی یا دینی دچار تحوّلی شگرف شده است، این تحول بیشتر در سامانه‌های زبان‌شناسی رویداده است و کشور ما که می‌خواهد در جنبش نرم افزاری پیشگام گردد، باید از دستاوردهای کاروان علم و تکنیک استفاده کند، در نتیجه ما باید با واژه تفسیر (از جمله تفسیر متون دینی بالاخص قرآن) برخوردی عالمانه و ظریف داشته باشیم. تفسیر قرآن به دو گونه اساسی صورت می‌گیرد: تفسیر قرآن به قرآن که از اعتبار و اهمیت قابل توجهی برخوردار است و تفسیر قرآن به حدیث. تفسیر قرآن به قرآن با راههای معمولی که در چند دهه اخیر در حوزه‌های مختلف علمیه و دانشگاهی (در داخل یا خارج کشور) صورت گرفته، چون با منظر زبان‌شناختی نبوده هر کدام بنحوی ناقص می‌باشد. در گذشته نیز هرگاه تفسیری در قرآن صورت می‌گرفت، از زاویه‌های مختلف فلسفی یا کلامی و یا عرفانی بود، هر کدام از آنها محسّناتی و اشکالاتی به همراه داشت که اکنون وقت نقد و تحلیل آن نمی‌باشد و نیاز به تحقیقی جداگانه دارد. به هر حال بهترین روش تفسیری قرآن در سالهای اخیر همان روش تفسیر قرآن به قرآن است که پیشاهنگ آن علامه طباطبائی «ره» بود. ایشان با بکارگیری این روش توانسته است بهترین و تازه ترین تفسیر را ارائه دهد و برخی از لایه‌های معنی‌شناختی را که برای بسیاری از قرآن پژوهان در طول قرنهای متمادی پوشیده بود به منابع تفسیری ما افزود.لکن با مطالعه در گذشته تفسیریمان این امر روشن شده است که قبل از علامه طباطبائی «ره» کسانی بودند که اولین جرقه‌های این روش را ایجاد کردند و زمینه را برای آیندگان هموار نمودند. راغب اصفهانی از جمله همین معدود کسانی است که توانسته است در آثار قرآنی خود این شیوه را تأسیس نماید. البته او هیچگاه بطور صریح به روش تفسیر قرآن به قرآن اشاره نکرده ولی تحقیق در آثار او این حقیقت را نشان می‌دهد. دلیل سخن ما راه تازه ای است که راغب در کتاب «المفردات » پیموده و برخلاف دیگر لغت شناسان به انباشت لغات و معانی آنها بدون در نظر گرفتن مسایل زبانشناختی آنها اکتفا نکرده است. برعکس او در مفرداتش سعی در ایجاد نظمی نوین کرده که برای پژوهشگران علوم قرآنی بسیار مهم و قابل ملاحظه می‌باشد. راغب اصفهانی راه زبانشناسی قرآنی را در مفردات نشان داده و در دو اثر دیگرش محاضرات الأدباء و الذریعة آنچه آورده منطبق با همان شیوه ای است که در مفردات به آن اشاره کرده است. از آنجا که قرن حاضر شاهد ظهور زمینه‌های زبانشناسی، نشانه‌شناسی، پدیدار‌شناسی و فلسفه‌های گوناگون زبان بوده است و از سویی قرآن به عنوان یک موضوع زبانی مورد توجه و علاقه طیف وسیعی از افراد قرار گرفته بررسی این متن با ملاحظات زبان‌شناختی می‌تواند فایده داشته باشد. همچنین دانش وجوه قرآن که از شاخه‌های علوم قرآنی است نقش مؤثری در معانی اخلاقی داشته و این امر کمک زیادی به مبانی علم اخلاق هم کرده است. در واقع هر واژه از نظر علم زبان‌شناسی یک نشانه برای یافتن وجوه معانی است و کسانی چون راغب از راه نشانه‌شناختی واژگان، مفاهیم اصلی یک واژه را در متن قرآن و حدیث یافته‌اند. در این مقاله ابتدا سعی می‌شود برخی از اصطلاحات زبانشناسی بررسی شود.
نشانه و نشانه‌شناسی بنیان گذار علم نشانه‌شناسی فردینان دوسوسور است او نشانه‌شناسی را علمی معرفی می‌نماید که به بررسی «زندگی نشانه‌ها در دل زندگی اجتماعی» می‌پردازد (گیرو، 1383،14-13). نشانه سوسوری نشانه ای زبانی است که واحد زبان به حساب می‌آید و از پیوند اختیاری دالّ و مدلول ساخته شده است. دالّ تصوری است که از صورت در ذهن ما پدید آمده و مدلول تصوری است که از مصداق خارجی در ذهن ما جای گرفته است (صفوی، 1383، 15). برخلاف الگوی سوسوری نشانه که قالب دوگانه ای را دارد، پیرس الگوئی سه وجهی را برای آن معرفی می‌کند:
1. نمود: صورتی که نشانه به خود می‌گیرد (و الزاماً مادی نیست).
2. تفسیر: نه تفسیرگر، بلکه معنایی که از نشانه حاصل می‌شود
3. موضوع: که نشانه به آن ارجاع می‌شود (چندلر، 1383، 7-36). معنای یک نشانه محتوای درون آن نیست، بلکه از تفسیر آن نشانه حاصل می‌شود(همان ص32). تفسیر واژگانی در یک برداشت عام، همان معنای نشانه و در یک برداشت خاص، رابطه جانشینی میان یک نشانه و نشانه ای دیگر است (گیرو، 1383، ص146). می‌توان گفت که واژه‌های یک متن قرآنی نشانه (محرک یا جوهر) محسوسی است که تصویر ذهنی ما با تصویر ذهنی محرکی دیگر تداعی می‌شود. کارکرد محرک نخست برانگیختن محرک دوم با هدف برقراری ارتباط است(همان ص39). به لحاظ نظری یک ارتباط هنگامی ارتباط مؤثر قلمداد می‌شود که در آن یک مدلول با یک و فقط با یک دال مربوط باشد و یک دال هم فقط یک مدلول را بیان کند. زبان علمی، نظام‌های علامتی و رمزگان‌های منطقی به طور عام چنین‌اند. در عمل نظام‌هایی که در آنها هر دالّ می‌تواند به چندین مدلول ارجاع کند و هر مدلول می‌تواند به وسیله چندین دالّ بیان شود فراوان اند. این امر را می‌توان در رمزگانهای هنری مشاهده کرد که در آنها قرارداد ضعیف و نشانه گشوده است. در نظام متن قرآنی هم این ارتباط یک به چند و چند به یک، تحت عنوان علم وجوه و نظایر شناخته شده است. بحث در این باره را به بخش وجوه معانی مختلف برای یک مفهوم کلی ارجاع می‌دهیم. چند معنایی قاعده عام زبان ملفوظ است و به نظر می‌رسد دلیلش این است که ما در اینجا پیش از آنکه با یک رمزگان روبرو باشیم، با توده ای از رمزگان‌هایی سروکار داریم که رویهم قرار گرفته و به هم گره خورده است. نظام‌های بیانی وجود دارد که به طور هم زمان از چندین رمزگان استفاده می‌کنند. این امکان گزینشی سبک را رقم می‌زند: از آنجا که فرستنده امکانات فراوانی برای قاعده بندی پیام خود در اختیار دارد گزینش او گزینشی معنادار است(همان مصدر). سوسور معتقد است روابط و تفاوتهایی که میان عناصر زبان وجود دارد، به دو حوزه متمایز، تقسیم می‌شود که هر یک پدید آورنده دسته معیّنی از ارزش‌هاست. این دو دسته به دو گونه فعالیت ذهنی ما مربوط اند که برای حیات زبان ضروری به شمار می‌روند(دوسوسور،1378، ص 176). سوسور اشاره می‌کند واژه‌ها، به سبب متوالی بودنشان، در گفتار روابطی را میان خود برقرار می‌کنند که بر بنیاد ویژگی خطی و یک بعدی زبان استوار است (سجودی، 1383، ص 52).
سوسور به آن سوی دیگر این روابط، یعنی روابط متداعی می‌پردازد و می‌گوید: از سوی دیگر در خارج از چارچوب گفتار، واژه‌هایی که وجه مشترک دارند، در حافظه با هم ارتباط پیدا می‌کنند و به این ترتیب گروههایی را تشکیل می‌دهند که روابط بسیار گوناگونی در آنها حکمفرماست. این نوع همپایگی با نوع اول به کلی متفاوت است، تکیه گاه آنها امتداد خطی یا زمانی نیست، جایگاه آنها در مغز است، اینها بخشی از گنجینه درونی انسان اند که زبان هر فرد را می‌سازند، این نوع روابط را روابط متداعی می‌نامیم (همان مصدر، ص52). بنابراین در زمینه بررسی واژگان زبانشناسی نه تنها به وجوه معنایی توجه نموده، روابط معنایی را از درون و برون نگریسته و زنجیره آنها را ملاحظه کرده، سپس تفسیر میدان واژگانی را با نگاه تاریخی و روانشناختی به عهده می‌گیرد.
روش راغب در مفردات: آنچه برای پژوهشگران در علم لغت اهمیت دارد، ویژگی‌های منحصر به فرد هر لغت شناس یا آثار لغوی آن است.

در مفردات راغب، اولین ویژگی، ضبط معنای مفهومی هر واژه است، و بدنبال آن مصادیق آن مفهوم از آیات قرآن و شعر شاعران عرب تبیین شده است. این امر در بیان واژگان اخلاقی و غیر اخلاقی (اعم از اعتقادی، ادبی، کلامی...) نیز رعایت گردیده بطوریکه مفردات را در ردیف منبع جدیدی از بحث‌های زبانشناسی و تطور واژگان در چارچوب معنی‌شناسی قرار داده است. در بحث معنی‌شناسی ابتدا به اصل و ریشه واژه و معنای کلی آن توجه می‌شود، سپس مصادیق آن معنی کلی به صورت‌های مختلف اعم از آیات و روایات و امثال و اشعار توضیح داده می‌شود. فرق لغت شناس با معنی‌شناسی آن است که اولی بدون ملاحظه معنای مفهومی یا مصداقی، همه احتمالات معنایی را ذکر کرده، بدون آنکه از خصوصیت هر واژه اسم ببرد. لکن در فقه اللغة یا زبانشناسی واژگانی آنچه مهم است بررسی ریشه‌های واژگانی، معنای مفهومی، معانی مصداقی، اشتراک لفظی یا معنوی، تضاد معنایی، ترادف معنائی و رسم شبکه‌های ارتباطاتی مانند آن، بعلاوه جدا کردن معانی حقیقی از مجازی واستعاری و کنایی، برای تمییز دقیق معناشناختی. همچنین زبانشناسی تاریخ تحول یک واژه را در آن زبان یا در یک فرهنگ زبانی با منظر جامعه‌شناختی و روانشناختی مورد بررسی قرار می‌دهد. حال گرچه ویژگی‌های معنی‌شناسی بطور کامل در آثار راغب به ویژه مفردات وجود ندارد امّا مفردات راغب به لحاظ کاربردی بودن آن در بحثهای قرآن و تفسیر آیات سعی کرده است روش «مفهوم و مصداق» را رعایت کند. این روش در تمام کتاب مفردات جاری است. کاری که راغب اصفهانی در مفرداتش انجام داده تنها بحث وجوه معنایی با روش مفهوم و مصداق است. البته کاری که از نظر ما برای راغب تازه به نظر می‌رسد، آنکه هر نشانه (یا واژه) را با نشانه‌های دیگر ملاحظه نموده است. یعنی وقتی به واژه هدایت (بطور مثال) می‌نگرد، هم مشتقات آن را مورد بررسی قرار می‌دهد و هم آیات مختلفی که آن واژه خاص را آورده ملاحظه می‌کند. سپس با یک دیدگاه آماری می‌گوید:لفظ (نشانه) اهتداء در آیات مختلف معنای خاص دارد. در حالیکه لفظ (نشانه) هدایت و یا هَدی معنایی دیگر را به ما إلقاء می‌کند.
به نظر می‌رسد تحلیل نشانه‌شناختی از همان گام از نوع تحلیل متن هستند و نشانه شناس هرگز نمی‌تواند نشانه ای را در انزوا، یعنی در فضایی که نشانه منفک از رمزگانی که آن را ممکن کرده یا از متنی که در آن تحقق یافته و به لایه ای از آن تبدیل شده است بررسی کند، نشانه شناس پیوسته با متن سروکار دارد و ورود او به عرصه مطالعه ساز و کارهای رمزگان نیز از مجرای متن است (رجوع کنید: به مجموعه مقالات اولین هم اندیشی (نشانه‌شناسی هنر)). در هر حال گرچه راغب نتوانسته همه ساخت کارهای نشانه‌شناختی را در متن بکار اندازد، اما همینکه برای بررسی هر نشانه سعی در مقایسه متن‌های قرآنی کرده و آیاتی را از سوره‌های مختلف آورده و با هم مقایسه نموده سپس معنای نشانه را تحلیل نموده، کاری جدید است. او برای تعیین مفهوم هر واژه آیه را با آیه دیگر معنی نموده است و این درست همان کاری است که علامه طباطبائی در تفسیر المیزان بنحو شایسته از آن استفاده نموده است. راهی که راغب اصفهانی درمفردات پیموده، هرگز یک روش سنتی که عادت عالمان لغت شناس است نمی‌باشد. او برای این هدف با واژه ای روبرو می‌شود که سعیش دنبال کردن معنی و کیفیت تطور معنایی در آیات گوناگون قرآن است. روش راغب در کتاب الذریعه: کتاب الذریعة به عنوان یک کتاب اخلاقی – ادبی ملاحظه می‌شود و راغب در کتاب الذریعة دیدگاهش با مفردات، فرق چندانی ندارد، و در بیان این کتاب سعی کرده است با همان دیدگاه معنی‌شناختی حرکت کند، لیکن هرگز اسمی از این شیوه نبرده است. به عنوان مثال وقتی متن الذریعه را در مورد واژه جهل با متن واژه «جهل» در مفردات مقایسه کنیم به این حقیقت می‌رسیم که هدف راغب از تألیف آثار قرآنی، بیان حقایق قرآن و شرح آیات آن از طریق تعریف واژگان با اسلوب معنی‌شناختی است. یعنی آنچه در مفردات در واژه جهل گفته، باهمان اسلوب لکن با روش کلامی در کتاب الذریعة از آن سخن رفته است. نمی‌خواهیم بگوئیم بیان معنائی «جهل» در مفردات و الذریعة کاملاً یکسان است. بلکه می‌خواهیم به این نکته اشاره کنیم که میان هر دو از نظر شیوۀ بحث فرقی نیست.
درالذریعة وقتی سخن از «جهل» می‌شود، بلافاصله به مصادیق جهل پرداخته می‌شود. و برای هر نمونه (مصداق) تعریف شده و از پائین ترین درجه جهل آغاز کرده و به بالاترین نقطه که جهل صرف است منتهی می‌شود. در همین کتاب الذریعه، جهل را دارای چهار مرتبه دانسته است:
1. جهلی که در آن انسان درست را از نادرست تشخیص ندهد.
2. آنکه شخص به فاسد بودن رأی و کارش اعتقاد دارد أمّا ترتیب اثر نداده و برای اصلاح آن قدمی بر نمی‌دارد.
3. آنکه به امر فاسدی معتقد است ولی به خاطر سوء سریرة و از روی بی عقلی و نسنجیدن سطح و عمق کار، بی گدار عملی را انجام می‌دهد.
4. فساد کاری را می‌داند، عمق فساد را نیز می‌شناسد، أمّا برای تن دادن به دنیا و حبّ آن اعم از ریاست طلبی و غیره ذلّت نفسانی را می‌پذیرد.سپس با توجیهات ظاهراً منطقی فساد خود را توجیه می‌کند. این سخن الذریعه با مبحث جهل در مفردات اختلاف مصداقی دارد. جهل در کتاب مفردات، بر اساس گفته خداوند تعالی در قرآن تنظیم شده، لیکن در الذریعه بر اساس اسلوب کلامی تبیین گردیده است. بنابراین مصادیق معنی مفهومی جهل در مفردات راغب با آنچه در کتاب الذریعة از آن بحث شده است قطعاً تفاوت دارد. لیکن روشی که مؤلّف در دو کتاب با دو موضوع و دو هدف مختلف بکار برده است یکسان می‌باشد. روش راغب در کتاب محاضرات الادباء: در کتاب المحاضرات راغب سعی کرده است (در بخش‌های اخلاقی) همان روش الذریعة و مفردات را دنبال کند با این تفاوت که در المحاضرات تنها به بیان مصادیق اخلاقی (نه مفاهیم آنها) از اقوال دیگران بسنده می‌کند. این کتاب که یک اثر ادبی صرف می‌باشد، او تنها به نقل اقوال شاعران و ادیبان اکتفاء کرده ولی می‌توان از بررسی این اثر چنین استنباط کرد، اگر نویسنده در بررسی واژگان اخلاقی نظر شاعر یا نویسنده ای را قبول نمی‌کرد چطور آن را در متن اثر خود آورده و هیچ نشانه ای از ردّ یا قبول در آن مشاهده نمی‌شود. بدیهی است عدم اشاره به صحت و سقم مطالب محاضرات را می‌توان دلیل قبول آن نمونه‌های ادبی برای مفاهیم اخلاقی خود دانست. کتاب محاضرات عموماً پر از شرح و بیان مسایل و مفاهیم اخلاقی با رویکرد ادبی است و مؤلّف سعی کرده از حدیث و آیه و شعر استفاده نماید. نویسنده در بیان این مفاهیم تنها به نقل قول صرف بسنده کرده و خود در ابراز نظریات علمی‌اش هیچ تصرفی ننموده است. در معنی‌شناسی، هر واژه با توجه به ویژگیهائی که در متن پیدا می‌کند و با واژگان آن متن ارتباط معنائی پیدا می‌کند یک میدان معنی‌شناختی تشکیل می‌دهد، و اگر واژه بتواند واژگان هم معنی را بخود جذب نماید. این میدان معنی‌شناسی حاوی عده ای از واژگان اند که از نظر مفهومی یک وجه مشترک دارند، لیکن این وجه مشترک در مصادیق از یک درجه پوششی یکسان برخوردار نیستند آنچه معنی‌شناسی الفاظ در صدد بیان آن است سعی می‌کنیم در آثار راغب بررسی و تطبیق نمائیم و ببینیم این تطبیق تا چه حد به مقاصد زبانشناسی تخصصی عربی نزدیک شده است. کتاب الذریعة به عنوان یک کتاب اخلاقی _ ادبی ملاحظه می‌شود. و نیز کتاب محاضرات راغب که صرفاً یک کتاب ادبی است دارای واژگان اخلاقی هستند هردو آنها اگر با مفردات مقایسه شوند، می‌توان گفت مفردات یک اثر معنی‌شناسی راغب است که نمونه‌های اخلاقی و ادبی او را می‌توان در آنجا مشاهده کرد. اینک سعی می‌کنیم به یکی از فرازهای اخلاقی مفردات راغب و الذریعة و محاضرات توجه کنیم.
هدایت هدی: الهدایةُ دلالةٌ بلطفٍ و منه الهدّیة و هوادِی الوَحشِ أی متقدماتها الهادیةُ لغیرها... (راغب، بی تا، ماده هدی). از منظر راغب هدایت به معنی راهنمایی همراه با لطف است، همینطور در واژۀ هَدیّة اظهار لطف از جانب دهنده امری آشکار است، دیگر آن حیوانات وحشی وبیابانی که خود به چرا مشغول اند و یا در هنگام رفتن از جائی به جای دیگر آنانکه از نظر جثه یا شاخ و یا قدرت بدنی بزرگتر باشند طبعاً در جلوی گله براه می‌افتند و بقیه پشت سر آنها حرکت می‌کنند. پس ریشه هدایت از‌هادیة مأخوذ است، وهادیه آن گاو وحشی قدرتمند، بزرگ جثه و دارای شاخ بزرگی است که نسبت به دیگران از هیبت خاصی برخوردار است. بنابراین همه مشتقات هدایت الهی، ابتداء ریشه مادی داشته و در زندگی عرب بدوی و بیابانی محسوس و ملموس بوده است. راغب سپس به بیان مصادیق هدایت توجه کرده می‌گوید: و هدایةُ اللّه تعالی لِللانسان علی اربعة أوجُه: الاول التی بجنسیها کُلَّ مکلَّفٍ من العقلِ و الفطنةِ و المعارف الضروریة...قال اللّه تعالی: ربّنا الّذی أعطی کلّ شی خلَقهُ ثم هَدی الثانی:
الهدایة التی جعل للناس بدعائه اِیّاهم علی ألسنة الانبیاء و انزال القرآن و نحو ذلک و هو المقصود بقوله تعالی: «وَجَعَلنا منهم أئمةً یهدون بأمرنا» الثالث: التوفیق الّذی یختصّ به من اهتَدی و هو المعنّی بقوله تعالی:«والَّذینَ اهتَدَوا زادَهُم هُدی» و قوله تعالی « و من یؤمن باللّه یَهد قَلبَهُ» و قوله تعالی « و اللّه یُهدی مَن یَشاءُ إلی صراط مستقیم» الرابع: الهدایة فی الآخرة إلی الجَّنةِ المعنُّی بقوله تعالی: «سَیَهدیهمِ و یُصلِحُ بالَهُم» « الحمدُ للّه الّذی هَدانا لهذا» وهذه الهدایات الاربع مترتبةٌ فَإنَّ من لم تحصُل له الأولی لا تحصل له الثانیةُ بل لایصحُّ تکلیفُهُ و من لم تحصُل له الثالثة و الرابعُه.... (راغب، بی تا، مادة هدی). همانطور که متن نوشته راغب دلالت دارد، هدایت یک معنی مفهومی و چندین معنای مصداقی دارد. در معنی مفهومی اظهار لطف از جانب پروردگار نسبت به موجودات عالم است. لکن در معنای مصداقی هدایت از منظر راغب برچهار دسته تقسیم شده است:
1. هدایت تکوینی که شامل کل موجودات عالم است و هر موجودی با این هدایت به سوی کمال مطلوبش هدایت می‌شود.
2. هدایت تشریعی که خداوند به زبان انبیاء و یا با نزول کتاب آسمانی مردم را به راهی دعوت می‌کند تا با اجرای یک برنامه حساب شده سعادت آنان در دنیا و آخرت تأمین گردد. هدایت بأمر امامان از جانب خداوند موجب تولید افعال خوب و عبادت بندگان خداست.
3. هدایت خاصّان: مؤمنان واقعی که راه هدایت و صراط مستقیم پیموده‌اند خداوند علاوه بر هدایت تشریعی، دارای هدایت دیگری است که هرکس به آن راه یافت قلبش هدایت یافته و آنکس که به این هدایت برسد، خداوند راههای گوناگونی را برای گشایش زندگی اش باز می‌کند.
4. هدایت افراد مؤمن در آخرت: این هدایت آخرین و عالی ترین هدایت است، آنجا که بهشتیان پس از طی مسافت زیاد و عبور از دنیا به آخرت و دیدن منازل و مراتب بالای سعادت، خداوند را سپاس می‌گویند که سرانجام کار آنان منتهی به خیر و صلاح شده است. هر کس به هدایت چهارم رسیده باشد، آن سه هدایت قبلی را نیز از آن خود کرده و چنانچه به هدایت سوم دست یازد، دو هدایت پیش از آن را دارا بوده است حال اینگونه تقسیم بندی در آیات قرآن در خصوص «هدایت» و رفتن از یک معنای مفهومی به معانی مصداقی که میان آنها یک ارتباط منطقی وجود داشته باشد کار زبان شناسان است و نه کار لغت شناسان. لغت شناس سعی می‌کند، معانی مختلف یک واژه را توضیح دهد. خواه این معنی را از شعر شاعری بدست آورد یا از یک ضرب المثل تأمین کند یا از آیه و روایتی آنها را استخراج نماید. آن معنی مجاز باشد یا حقیقت، کنائی باشد یا غیر کنائی، به هر شکل معانی مختلف یک واژه از دیدگاه لغت شناس مهم است و نه چیز دیگر. سیر تاریخی یک لغت و نظم منطقی میان معانی مختلف برای لغت شناس اهمیت ندارد. نگاهی گذرا به سیر معنایی هدایت در لسان العرب ابن منظور مؤیّد این است که در لسان العرب هدایت ازیک سیر منظم و عقلانی آغاز نشده، بلکه در ابتدا، اشاره شده است به اینکه هدایة از اسماء حسنای الهی است، سپس بحث مذکر و مؤنث آن به میان آمده و دوباره مؤلّف از آیات مختلف قرآن یا حدیث که در آنجا واژۀ هدایت بنحوی ذکر گردید، مثال آورده و معنایی را که هر کدام القاء می‌کنند، توضیح داده است. گاهی از شعر کمک می‌گیرد و زمانی هم مشتقات گوناگون هدایت را مطرح نموده و برای هر کدام دوباره مثالی آورده و باز هم معنای احتمالی آنها را شرح کرده است (ابن منظور،1408، ماده هدی). یک پژوهشگر با مطالعه در لسان العرب یا هر کتاب معجم لغوی دیگر ممکن است به یک استنباط خاصی دست یابد وبه ترتیب و نظمی بین معانی مختلف یک واژه مانند هدایت برسد، أمّا برای همگان با یک نگاه گذرا چنین امری مقدور نیست. راهی که راغب اصفهانی در مفردات پیموده، هرگز یک روش سنتی که عادت عالمان لغت شناس است نمی‌باشد. او برای این هدف با واژه ای که روبرو می‌شود سعیش دنبال کردن معنی و کیفیت تطور معنایی در آیات گوناگون قرآن است. راغب در میدان معنی‌شناختی واژه «هَدی» درست به دنبال فرق میان هَدی و اهِتَدی است. او در بحث زبان‌شناختی هُدی (هدایت) می‌گوید: وَالهدُی و الهدایةُ فی موضوع اللّغةِ واحدٌ لکن قد خصَّ اللّه عزّ و جلّ لفظةَ الهدُی بما تولاّهُ و أعطاهُ و اختص هو به دون ما هو إلی الانسان نحو _هُدی للمتقین).... و الاهتداء یختصّ بما یتحراّهُ الانسانُ علی طریق الاختیار إمّا فی الأمور الدینویّه أو الأخرویة. قال تعالی (و هو الذی جَعَلَ لکُمُ النجومَ لتهتدوابها) (و اولئک هم المهتدون) أی الذین تحروّا هدایتها و قبلوها و عملوابها... (همان مصدر ماده هدی) همانطور که می‌بینیم «هدایت» و یا «هُدی» به این معنی است که خداوند عزّ و جلّ لفظ «هُدی» را به آنچه دوست دارد یا آنچه اعطا می‌کند اختصاص داده است. مثلاً متقین را هدایتی اعطاء نموده که او آن را برگزیده نه اهل تقوی. سپس نقطه مقابل هدایت، ضلالت را طرح نموده است که شخص «ضالّ» چیزی را برگزیده که خدا نمی‌خواهد. پس خداوند« ضالّ» را هدایت نکرده. چون درزبان تفسیر خداوند دارای هدایت ابتدائی است، ضلالت ابتدائی ندارد.
تا شخص خود به میل نفسانی اش چیزی را نخواهد خدا آن را نمی‌خواهد. بعبارت دیگر خداوند ممکن است کسی را که با حسن اختیارش به راه ایمان و تقوا رفته، هدایت کند و توفیقات عدیده ای برای حصول ایمان و تقوا برای آن کس فراهم کند. ولی هرگز ابتداء برای ضال که باسوء اختیارش به گمراهی رفته اسباب ضلالت را فراهم نمی‌کند. زیرا ضلالت خواست ابتدائی خداوند نمی‌باشد. امّا در بحث «اهتداء» اینطور نیست. اهتداء همان هدایتی است که انسان بر سبیل اختیار گزینش کرده و راهی را برتر از دیگری تشخیص می‌دهد. مثلاً در آیه (و هو الذی جَعَلَ لکم النجوم لتهتدوابها)، هدایت اختیاری است. زیرا اسباب هدایت فراهم شده و ستارگان در آسمان وجود دارند، هر کس بخواهد راه خود را روشن کرده و مقصد را درست تشخیص دهد با وجود ستارگان، راهی معین و روشن را اختیار کرده و پای در آن می‌نهد. امّا آیا این راه به مقصد می‌رسد یا نه؟ امری است که در اینجا مطابق میل انسان صورت گرفته است نه مطابق خواست حق. شاید آن راه با خواسته حق منطبق باشد یا نباشد. تعیین تمایز میان « هدایت» و «اهتداء» یک کار زبانشناختی تخصصی است، تشخیص واژگان اضداد و مترادف و اشتراک نیز دقیقاً یک کار زبانشناختی است. و نیاز به تحلیل معنی واژه در متن و توجه به سیاق دارد.
پس در بررسی واژۀ هدایت، لغت شناس هرگز نمی‌تواند، واژگان متضاد هر واژۀ را بدون در نظر گرفتن سیاق تعیین نماید. مثلاً در بحث تشخیص واژگان متضاد و مترادف «هدایت» معنی واژه‌های ضلالت، سبیل، صراط و طریق و رشد از همدیگر متمایز می‌شوند و این همان کاری است که در بحث «هدایت» در مفردات راغب تا حدودی به چشم می‌خورد. نتایج بحث با توجه به آنچه گذشت یک نتیجه مهم بدست می‌آید و آن این است که معاجم لغوی بجای مانده از قرون گذشته برای نسل جدید که مسلّح به علم و تکنولوژی امروزی است، قابل قبول نمی‌باشد، زیرا با پیشرفت شگرفت مباحث عمیق و وسیع زبانشناسی، وقت آن رسیده است که انقلابی عظیم در تدوین معجم‌های لغوی انجام گیرد. بدین ترتیب که معجم‌های موجود در زبان عربی همچون لسان العرب و تاج العروس و قاموس و دیگر مصادر لغوی بر هیچ نظم زبانشناختی منطبق نمی‌باشد. مثلاً وقتی به یکی از دهها منبع لغوی باز گردیم معنای حقیقی از مجازی، و معناهای مترادف و متضاد و مشترک از همدیگر قابل تشخیص نمی‌باشند، بعلاوه هیچ بحثی از تطورات واژه‌ها مطرح نیست، بلکه در تمامی این معاجم، خرمنی از معانی بهم بافته و سردرگم و بعضاً غیر قابل استفاده رویهم بدون هیچ چینشی سنجیده دنبال هم ذکر شده و خواننده با زحمت فراوان قسمتی از معانی مورد نظر را بطور ناقص از آنها استخراج می‌کند. با بسط علم زبانشناسی و بدست گرفتن معیارهای علمی، می‌توان به یک معجم جدید لغوی دست یافت که در آن به عناوین زیر توجه شود:
1. سیر تطور تاریخی هر واژه بطور ریشه ای بررسی گردد.
2. اصل هم معنایی(ترادف) با دقت ارزیابی شود.
3. لغات مترادف (یا هم معنی) از متضاد و مشترک تشخیص داده شود.
4. مفهوم هر لغت با دقت معنی‌شناختی مورد تحقیق قرار گیرد سپس مصادیق مختلف آن معنای مفهومی که تا کنون شناخته شده‌اند توضیح داده شود. در پایان ذکر این نکته مهم است که مفردات راغب به همراه الذریعه او که حاوی نکات اخلاقی و ادبی جالبی است جای تحقیق بسیار عمیق و وسیع براساس معیارهای معنی‌شناختی دارد. تا با خیال راحت و بدون ضیق وقت بتواند به تمام زوایای علمی مفردات دست یافت و گنجینه‌های معنائی زیادی را خصوصاً در میانی واژه‌شناسی اخلاقی از آنها استخراج کرد.

---------
منابع و ماخذ:
-قرآن کریم
1. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، المکتبة المرتضویة، تحقیق ندیم مرعشی، بدون تاریخ.
2. راغب اصفهانی، الذریعة إلی مکارم الشریعة، تحقیق استاد سید علی میرلوحی فلاورجانی، دانشگاه اصفهان، 1375 هـ ش.
3. راغب اصفهانی، محاضرات الأدباء، دار مکتبة الحیاة، بیروت، 1961 م.
4. ابن منظور.لسان العرب، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، طبع اول 1408 هـ ق
5. گیرو، پی یر. 1383، نشانه‌شناسی. نبوی، محمد (مترجم) چاپ سوم، تهران انتشارت آگاه.
6. دوسوسور، فردینان. 1378، دوره زبانشناسی عمومی. کورش صفوی (مترجم)، تهران انتشارات هرم.
7. سجودی، فرزان. (گردآورنده و مترجم) 1380. ساخت گرائی، پساساختگرائی و مطالعات ادبی، گروه مترجمان، تهران. سازمان تبلیغات اسلامی 1380.
8. نشانه‌شناسی کاربردی، مجموعه مقالات اولین هم اندیشی(نشانه‌شناسی هنر) انتشارات فرهنگستان هنر. دکتر نصراله شاملی، عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان، دانشکده زبانهای خارجه.

*کارشناس ارشد زبان و ادبیات عرب، دانشگاه اصفهان